
خبرگزاری آریا -در روزگاری که صدای مردم، نه از گلوی بلندگوها، بلکه از سکوتهای پرمعنا شنیده میشود، کنارهگیری خطیب جمعه تهران، آقای صدیقی، نه یک تصمیم اداری، بلکه نشانهای است از تپشهای پنهان وجدان عمومی. رهبری، با درک این تپشها، با کنارهگیری ایشان موافقت کرد؛ و این موافقت، فارغ از صحت یا عدم صحت اتهامات اقتصادی، پاسخی بود به حساسیتی که در دل مردم جوانه زده بود. چرا که در مکتب اسلام علوی، حتی شائبهای که دل مردم را آزرده کند، باید جدی گرفته شود؛ ولو آنکه در محکمه اثبات نشده باشد.
مردم، صاحبان این خاکاند. نه رعایای قدرت، نه تماشاگران تاریخ. آنان حق دارند بپرسند، بخواهند، و تعیین کنند که چگونه میخواهند زیست کنند. این، نه جسارت به دین است، بلکه تجلی ایمان در عرصهی زندگی است. مکتب اصالت خواست مردم، مکتبی است که در آن، انسان مسلمان، نه در برابر دین، بلکه در کنار آن میایستد؛ تا دین را از تحریف، از سوءاستفاده، و از تبدیل شدن به ابزار قدرت، مصون بدارد.
بعضیها میگویند: «اگر روزی مردم خلاف دین خواستند چه؟»
و پاسخ آن است که: مردم مسلمان، ضد دین نیستند. اما فشارهای نامعقول، تحمیلهای بیمنطق، و رفتارهای متکبرانه، مردم را به واکنش وامیدارد. این واکنش، نه علیه دین، بلکه علیه تحریف دین است. علیه آن دینی که به جای عدالت، توجیهگر تبعیض شده؛ به جای آزادی، ابزار سرکوب شده؛ و به جای اخلاق، پوشش فساد شده است.
نماز جمعه، اگر قرار است سنگر ایمان باشد، باید از جنس مردم باشد. باید صدای دردهای آنان را بازتاب دهد، نه پژواک قدرت باشد. خطیب جمعه، اگر میخواهد بر منبر رسول بنشیند، باید چون علی، در برابر تردیدهای مردم، پاسخگو باشد؛ نه چون مقامات، در برابر پرسشها، خشمگین.
امروز، کنارهگیری یک خطیب، شاید در ظاهر یک تغییر ساده باشد؛ اما در باطن، نشانهای است از بیداری اجتماعی. از آن لحظهای که مردم، نه با فریاد، بلکه با نگاه، با سکوت، با عدم حضور، میگویند: «ما دیگر نمیپذیریم.»
و این، آغاز یک تحول است. تحولی که اگر شنیده شود، میتواند دین را از انزوا، و جامعه را از انفعال، نجات دهد. اما اگر نادیده گرفته شود، آنگاه باید ترسید از روزی که مردم، نه برای اصلاح، بلکه برای عبور، برخیزند.