خبرگزاری آریا -اقا شلوغش میکنیم ما؛ یک مسابقه فوتبال بوده و یک داور بینالمللی ایرانی/ استرالیایی از حق خود بهره گرفته و مسابقه پایانی جام باشگاههای جهان را در ورزشگاه متلایف نیویورک سوت زده است.
به گزارش خبرگزاری آریا از مشهد،به قلم علی روانخواه،آقا شلوغش میکنیم ما؛ یک مسابقه فوتبال بوده و یک داور بینالمللی ایرانی/ استرالیایی از حق خود بهره گرفته و مسابقه پایانی جام باشگاههای جهان را در ورزشگاه متلایف نیویورک سوت زده و از دست پرزیدنت ایالات متحده که همین دو هفته پیش، پشتیبانی هوایی و تسلیحاتی حمله به خاک ایران و کشتار ایرانیان را داشته و مستقیم نیز چند منطقه ایران را بمباران کرده، گردنآویز گرفته و خیلی هم مودبانه و بدون خم ابرو یا ترشرویی، عکس یادگاری گرفتند چراکه: ورزش، امری سیاسی نیست.
با این مقدمه باید دید ورزش سیاسی نیست و علیرضا فغانی بطور اتفاقی ازمیان داوران صاحبنام جهان گزیده شده و گیریم که چنین بوده باشد، آیا باور داریم که ورزش امری سیاسی نیست و باید درکنار آقای پرزیدنت چنین فروتنانه ایستاد که او بداند داور ایرانی داستان چقدر بابت لطف دوهفته پیش او به زادگاه فغانی، خرسند و قدردان است؟
البته که ورزش نیز مانند هنر و...درکنار دیگر ساحتهای زیست اجتماعی بشری، هرگز جدا از سیاست نبوده و در طول تاریخ مدرن ورزش اتفاقاتی رخ داده که نشان میدهد اتفاقا ورزش و ورزشگاهها همانقدر که محل دوستی و نزدیکی انسانها و ملتهاست، آوردگاهی است برای جنگ نرم قدرتها یا بروز آرمانهای انسانی و اخلاقی که به سبب تمرکز میلیونها نفر بر آن رویداد، بسیار نیز اثرگذار است و در یادها ماندگار.
وقتی در المپیک 1968 مکزیکوسیتی، تامی اسمیت قهرمان سیاه دو 200 متر و جان کارلوس سیاه، برنده نشان برنز همان مسابقه، به اعتراض سیاستهای نژادپرستانه آمریکا علیه سیاهان، با مشت گره کرده و دستکش سیاه روی سکو رفته و همزمان با خوانده شدن سرود ملی، روی خود از پرچم گردانده و سر به زیر انداختند، سیاسی بودن امر ورزش بهعنوان یک حقیقت اجتماعی بر تمام جهان آن روز و امروز، مسجل شد.
سال 1979, یک سال قبل برگزاری المپیک مسکو، شوروی به افغانستان لشگرکشی کرد؛ ایالات متحده به این امر معترض بود و پس ازآنکه مکاتباتش با کمیته المپیک نتیجه نداد، به همراه بیش از 60 کشور دیگر در المپیک 1980 مسکو، شرکت نکرد و یکی از بزرگترین حرکتهای سیاسی بینالمللی در ساحتی رقم خورد که گویا به ادعای برخی، اصلا سیاسی نیست.
4 سال بعد نیز که همچنان به زعم برخی، ورزش از سیاست جدا بود، شوروی به همراه 40 کشور سوسیالیستی دیگر، المپیک 1984 لسانجلس آمریکا را تحریم کردند و دیگر تقریبا همه دنیا و هرکس به فرضیه سست « ورزش از سیاست جداست» معتقد بود، فهمید که ورزش نیز امری تابع رویدادهای سیاسی و اجتماعی است و یک پدیده معلق در فضا نیست که متاثر از رویدادهای درون یا برون مرزها نباشد.
و تاریخ نوین ورزش، زین دست رویدادهای سیاسی که محل بروز و ظهور آن، میادین ورزشی بوده است، فراوان دارد.
آن شب نیز علیرضا فغانی میدانست که اگر حمله آمریکا به خاک ایران و زادگاه او نبود، چه بسا برگزارکنندگان مسابقات هرگز او را برای داوری فینال برنمیگزیدند تا با رفتاری متواضعانه و چه بسا تمرین شده، حتی به روی پرزیدنت ایالات متحده اخمی هم نکند و همراه با او، این فتحالفتوح را به شادمانی، بگذراند.
آقای فغانی! در سیاسی بودن تمام ساحتهای زندگی اجتماعی همین بس که در سینما، این روزها و سالها، سینماگرانی جایزه اسکار و کن و... گرفته و میگیرند که میدانند هرگز سایه کیارستمی هم نیستند اما به لطف منازعه تمدنی و سیاسی ایران و غرب، جوایزی بردهاند که کیارستمی، کوبریک، هیچکاک، اورسن ولز و...نیز برخی ازین جوایز را هرگز به خانه نبردند؛ پس نیک میدانید که همه عرصههای زندگی به سیاست گره خورده و شما نیز یک بار در زندگی و عرصه دیگر آن، شانس داشتید تا ازین فرصت بهره بگیرید و نام خود را کنار نامهایی مانند تامی اسمیت و جان کارلوس، ماندگار کنید که نکردید.
آقای فغانی! باوجود اینکه انتخاب شما به برداشت و زعم بسیاری و انکار شما، خود امری سیاسی بود، نیاز نبود در مواجهه با آن فرد، شما نقش قهرمان ملی برای ما ایرانیان بگیرید که این سرزمین، باندازه کافی پهلوان به خود دیده است؛ کافی بود چهره رایان دوماهه که با بمبهای اهدایی رئیس جمهور ایالات متحده به دشمن، دیگر در میان ما نیست، فکر میکردید، آنوقت زبان بدن شما، تنظیم شده بود و شاید دیگر کسی هم چندان خردهای به شمای استرالیایی/ ایرانی نمیگرفت.
آقای فغانی! شاید شمای استرالیایی، ایران را فراموش کنی اما یقین بدان: ایران شما و رفتارتان را فراموش نخواهدکرد.
بماند به یادگار..