خبرگزاری آریا -
- محمدرضا ایازی
به عنوان فردی که خود را انسان میداند، وقتی این خبر را خواندم، از عبارت "محرومیت زدایی" که اکنون به لقلقه زبان برخی دیپلماتها و صاحبان ریشهای آنکارد تبدیل شده است، به شدت متنفر شدم. اگر این تصویر را به آقازادهها نشان دهید و اندکی از وجدان و شرافت انسانی برخوردار باشند، باید حداقل سفر یک هفتهای خود را لغو کرده و به این درد رسیدگی کنند و ماتم بگیرند.
به گزارش خبرنگار ما؛ مردم به دلیل حیا و و درک شرایط کنونی، صدای خود را بلند نمیکنند و در نهایت قبول دارند که خود کرده را تدبیر نیست. انقلاب کردیم تا پلهای شکسته را ترمیم کنیم، نه اینکه دلها را بشکنیم!
فکر نکنید مردم تشخیص نمیدهند و گمان نکنید خدا مشکلات را تنها برای قشر پایین و مناطق محروم آفریده است. در عدالت خدا شک نکنید؛ این انسانها هستند که ناترازی عدالت را گسترش دادهاند. بدا به حال کسانی که با دیدن این تصاویر، باز به فکردزدی جیب مردم هستند!
دردهای مردم و فرزندان این سرزمین، همانند آههای خستهای است که در دل کسانی که به مردم ظلم کردهاند، رسوخ میکند. این آهها به تدریج به آسمان میرود و قطعاً اثر خود را میگذارد. کسانی که در حق مردم کملطفی کردهاند، دیر یا زود باید پاسخگو باشند.
چند سال است که پل شکسته است و هیچکس کاری نکرده؟ یعنی اینهمه مسئول که برای خودشان دفتر و دستک دارند، هیچکدام ندیدند که این بچهها هر روز جانشان را کف دست میگیرند؟ آنوقت میلیاردها خرج چیزهایی میشود که هیچ دردی از مردم دوا نمیکند، اما برای یک پل ساده، همه میگویند بودجه نیست؟!
این دانشآموزان چه گناهی کردهاند که هر روز باید با خطر سرما، بیماری، حمله گرگ و افتادن در آب یخزده دستوپنجه نرم کنند؟ مگر آینده این مملکت نیستند؟ مگر قرار نیست همینها فردا کشور را بسازند؟ پس چرا جانشان برای هیچکس مهم نیست؟
مادرانی که هر روز با دل لرزان چشمانتظار بازگشت بچههایشان هستند، چه گناهی کردهاند؟ این خانم معلم که با جان و دل تلاش میکند چراغ مدرسه را روشن نگه دارد، مگر چقدر توان دارد که هم معلم باشد، هم پل بسازد، هم دنبال مسئولان بدود؟!
اصلاً خیرین کجا هستند؟ مگر نه اینکه همیشه پای کار بودهاند؟ مگر این پل یک پروژه عظیم است؟ نه، یک سازه ساده است که میتواند جان چندین کودک را نجات دهد. پس چطور برای خیلی چیزها بودجه هست، اما برای این بچهها نیست؟!
آدم خجالت میکشد وقتی میبیند که این خبر را خودِ آموزشوپرورش استان منتشر کرده! یعنی خودشان هم اعتراف کردهاند که هیچ کاری نکردهاند؟ اگر این پل ساخته نشود و اتفاقی برای این دانشآموزان بیفتد، دیگر جای عذرخواهی نیست. مسئولان باید جواب پس بدهند.
اگر هزینههای دهه فجر مدارس را خرج چنین کارهایی کنند، آنوقت دهه فجر واقعی آفریده میشود! فجر یعنی وقتی دانشآموزان به جای عبور از رود یخزده، از روی یک پل محکم و ایمن عبور کنند. فجر یعنی وقتی یک معلم، به جای دلنگرانی برای جان بچهها، فقط به درسدادن فکر کند.
واقعاً این درد، هرچند مسبب آن دولتهای گذشته بودهاند، اما انتظار میرود با ورود دکتر سرمست، استاندار دلسوز و دردآشنا، پیگیری بیوقفه و همچنین دستور ویژه دکتر پزشکیان که خود را وقف رفع مشکلات مردم کرده است، در مدت زمان کوتاهی این معضل برطرف شود.
فردا در مقابل شهیدانی که جان باختند و از سوسگرد و آبادن به طرف دشمن هجوم بردند تا دختران به اسارت رفته را آزاد کنند، چه جوابی خواهید داشت؟ خیال باطل میکنید که بتوانید به چشم آنان نگاه کنید؟ آنها که جان خود را فدای وطن کردند، میبینند که امروز برخی مسئولین حتی به جان کودکان این سرزمین اهمیتی نمیدهند!
ایها الوجدانها خفته! خواب شیرین شما گواری وجودتان مباد؛ اگر وقتی دانشآموزی مجبور است بدون پل و در خطر جانش، به دنبال علم برود و شما در ویلاهای میلیاردی در خواب راحت باشید!
این هم خبری که آموزش و پرورش آذربایجانشرقی منتشر کرده است!
جدال خانم معلم سرابی با رود یخزده برای رساندن دانشآموزان به مدرسه در سردترین منطقه کشور
پل شکسته روستا که سالهاست چشم انتظار بازسازی است، فداکاری معلمان زیادی را برای عبور از رود و رسیدن به مدرسه به چشم خود دیده است و این بار هم خانم حمیدی در کنار تدریس، وظیفه خطیر عبور دادن بچهها از رود و رساندن آنها به مدرسه را بر عهده دارد.
اهالی میگویند همیشه به یاد دارند که یک معلم با مسئولیت و وظیفهشناس و در کنار او، اولیا و به خصوص مادران روستا بچهها را برای رساندن به مدرسه کمک کردهاند، چه با عبور دادن از مسیر رودخانه و چه دور زدن از مسیر فرعی روستا با خودرو که آن هم در فصل سرما کمتر پیش میآید و با پای پیاده هم خطرات جانی به دلیل حمله حیوانات وحشی مثل گرگ وجود دارد و بچهها اغلب مجبور به طی کردن مسیر از داخل رودخانه هستند.
جدال خانم معلم سرابی با رود یخ زده برای رساندن دانشآموزان به مدرسه در سردترین منطقه کشور
شش دانشآموز و خانم معلم از وقتی پاییز، سرمای زودرس را به روستا آورده و آب رودخانه را منجمد کرده است، دردسرهای زیادی را برای رسیدن به مدرسه طی میکنند. ساعت 7 صبح است و خانم معصومه حمیدی، آموزگار مدرسه روستای قارخون سراب که خودش هم از اهالی و ساکنان همین روستا است، لرزان ایستاده تا بچهها جمع شوند و تک به تک دانشآموزان را از رود عبور دهد؛ اما عبور از رود با دمای زیر صفر بسیار سخت و مشکل است و بچهها بارها این صحنه را تجربه کرده و بیمار شدهاند.
خانه خانم حمیدی و بچهها آن طرف رودخانه بوده و روستا قارخون سراب در کنار تلخهرود (آجی چای) قرار گرفته است. برای آشنایی و تصور میزان سرمای حاکم در این روستا بهتر است بدانید که سراب، زمستان چندین سال پیاپی به عنوان سردترین نقطه کشور نام گرفته و سرمای روستاهای این منطقه سرد و کوهستانی زبانزد است.
یکی از دانشآموزان پیشدبستانی و مابقی دانشآموز دوره دوم ابتدایی هستند و به گفته خانم حمیدی، شاید بتوان بچه پیش دبستانی را بغل کرد و از آب عبور داد؛ اما مابقی سنگینتر هستند و نیاز به زور بازو و نیروی بیشتری برای گذراندن آنها از رودخانه یخزده هست، اما خانم معلم از روی احساس مسئولیت، چارهای جز این کار ندارد. او میگوید در اولین سال خدمتش بی کم و کاست، وظیفه آموزشی و تربیتی خود را به نحو احسن و تا جایی که در توان دارد، انجام میدهد و چون اهل همین روستا است و دوره ابتدائی را در اینجا خوانده و با مشکلات هم غریبه نیست و از هیچ تلاشی برای پیشرفت و ارتقا سواد دانشآموزان روستا که اغلب هم بسیار باهوش هستند، فروگذاری نمیکند.
خانم حمیدی در کنار تحمل این حجم از سختی برای روشن نگه داشتن چراغ تعلیم و تربیت در دبستان روستای قارخون سراب، کار تعمیر پل ارتباطی روستا با آن طرف رود و مدرسه را هم طی ارتباط با دهیاری، بخشداری، فرمانداری و نماینده مردم سراب در مجلس شورای اسلامی پیگیری میکند و به گفته بومیان، قولهایی در این خصوص داده شده است.
این معلم فداکار و پرکار در همین ابتدای خدمتش، برگزاری کلاسهای آموزشی تربیتی و روشهای نوین تدریس و مهارتآموزی را هم در دستور کارش قرار داده است. خانم معصومه حمیدی، دانشآموخته رشته فلسفه و کلام اسلامی از دانشگاه محقق اردبیلی و شهید مدنی آذربایجان بوده و در حال به اتمام رساندن مراحل نهایی دفاع از پایان نامهاش است.
منبع قسمت دوم خبر: سایت آموزشوپرورش آذربایجان شرقی