
خبرگزاری آریا - روزنامه الاخبار لبنان در گزارشی تحلیلی به قلم «علی حیدر» به بررسی دکترین رژیم صهیونیستی در قبال سوریه پس از سقوط دولت بشار اسد و روی کار آمدن حاکمان جدید در این کشور پرداخت و حملات اخیر رژیم صهیونیستی به استان السویدا و شهر دمشق را بیانگر تحول عمقیی در روابط بین تل آویو و دمشق و ماهیت نقش سوریه در مرحله آینده دانست.
روزنامه الاخبار در گزارشی تحلیلی خود آورده است: حملات اسرائیل به ستاد کل ارتش سوریه و اطراف کاخ ریاست جمهوری در دمشق پس از ورود واحدهای نظامی وفادار به «ابو محمد الجولانی» رئیس دولت موقت سوریه به شهر السویدا، بیانگر نشانههای تغییر عمیق در روابط بین دمشق و تلآویو است. این امر نشان میدهد که چارچوبهای سیاسی و تماسها و کنش و واکنشها و مواضع سوریه در سایه حاکمان جدید، آینده روابط بین دو طرف و حد و مرزهای هرگونه تغییر سیاسی و میدانی را شکل میدهند .
این روزنامه افزود: در واقع، رویدادهای اخیر را نمیتوان به عنوان یک «متغیر موقت» در جریان این رابطه تلقی کرد، بلکه میتوان آنها را بخشی از تحولات گستردهتری دانست که از زمان سقوط دولت سابق سوریه در رویکرد اسرائیل نسبت به این کشور مشاهده شده است. اسرائیل سیاستی متغیر و تابع منطق امنیت و منافع استراتژیک اتخاذ کرده است و اصل و اساس این سیاست بر محروم کردن کشور سوریه (سوای اینکه هویت نظام جدید آن چگونه باشد) از قابلیتهای استراتژیکاش تمرکز دارد. این امر به اسرائیل اجازه میدهد تا بازیگر اصلی در سوریه باقی بماند و جلوی هرگونه تهدید بالقوه برای جبهه شمالی خود را که میتواند از هرگونه تغییر غیرمنتظره در میانمدت و بلندمدت ناشی شود، بگیرد .
بر اساس مطالعهای که توسط موسسه مطالعات امنیت رژیم اسرائیل در تلآویو منتشر شده، استراتژی این رژیم پس از سقوط دولت بشار اسد شاهد سه مرحله اصلی بوده است :
مرحله اول: تهاجمی و بازدارندگی (2024 - مارس 2025). این مرحله شامل یک سیاست تهاجمی فشرده بود که ساختار نظامی سوریه نوپا به ریاست الجولانی را هدف قرار داد. اسرائیل تحت پوشش «حفاظت از اقلیتها» به طور فعال در جنوب سوریه مداخله و حضور نظامی خود را در مکانهای حساسی مانند کوه جبل الشیخ و ریف دمشق پایتخت سوریه تقویت کرد .
مرحله دوم: گذار، کاهش تنش و تماس (آوریل-مه 2025). این دوره شاهد کاهش قابل توجه حملات و اظهارات خصمانه اسرائیل و افزایش صحبت از تماسهای مخفی بین دمشق و تل آویو با میانجیگری امارات بود. در آن زمان، به نظر میرسید که تل آویو در حال بازنگری برنامههای خود است که تحت تأثیر عوامل داخلی سوریه، فشار آمریکا و منافع منطقهایِ در هم تنیده قرار دارد .
مرحله سوم: مذاکره و گشایش (ژوئن-ژوئیه 2025). با سفر «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا به ریاض، نشانههایی از تفاهم رو به جلو بین اسرائیل و سوریه به ویژه پس از اظهارات رسمی در مورد گفت وگوی مستقیم بین دو طرف و افزایش گفت وگوها در مورد احتمال پیوستن دمشق به توافق سازش "ابراهیم"، پدیدار شد. علاوه بر این، »تساحی هانگبی» رئیس شورای امنیت اسرائیل در پایان ماه ژوئن اعلام کرد که در حال انجام گفت وگوی مستقیم با نظام سوریه است. او افزود که «شخصاً» این موضوع را با توجه به احتمال برقراری روابط رسمی مدیریت میکند .
پذیرش الجولانی توسط دولت ترامپ و لغو تحریمهای اقتصادی علیه نظام او، مرحله جدیدی را در موقعیت ژئوپلیتیکی سوریه جدید به ویژه در رابطه با درگیری با اسرائیل و موضعگیری در قبال هژمونی آمریکا در منطقه رقم زد و همچنین این پیام واضح را در خود داشت که تعامل با دمشق به جای یک منبع تهدید، به یک فرصت استراتژیک برای آمریکا تبدیل شده است .
با این حال، با شروع نبرد در السویدا در قلب جنوب سوریه - جایی که جغرافیای حساس با نمادگرایی اجتماعی و سیاسی جامعه دروزی تلاقی میکند - دگرگونی ساختاری در شاخصهای سوریه جدید آشکارتر شد. حادثه السویدا که ناشی از اشتباه محاسباتی طرف سوری درخصوص حاشیه مانور سیاسی و عملیاتی خود در داخل این کشور بود، به سرعت به نقطه عطفی در توازن قدرت تبدیل شد و تغییرات در دکترین اسرائیل و موقعیت سوریه و پویایی موجود برای تدوین یک معادله سیاسی-امنیتی جدید در منطقه با هم تلاقی کردند .
ورود نظامی الجولانی به السویدا با منطق تحکیم قدرت در سراسر خاک سوریه و تحت شعار «احیای حاکمیت» صورت گرفت. با این حال، این اقدام الجولانی نشان دهنده درک نادرست او از منطق واقعی نفوذ در جنوب سوریه بود، منطقهای که دیگر صرفاً سوری نیست بلکه اکنون تابع تعادلی ظریف بین اسرائیل، آمریکا و میانجیگران منطقهای است. به عبارت دیگر، اشتباه اساسی نظام جدید سوریه در این فرض نهفته بود که مشروعیت داخلی را میتوان از طریق یک راه حل امنیتی قاطع، بدون توجه به شبکه منافع بینالمللی و منطقهای که در جنوب سوریه تنیده شده است، ایجاد کرد .
بنابراین، این توهم که ستایش آمریکا (از الجولانی) به معنای مصونیت (او) در میدان نبرد است، به سرعت با حمله هوایی اسرائیل به اطراف کاخ ریاست جمهوری سوریه از بین رفت. این باعث شد که الجولانی، هرچند با تأخیر، متوجه شود که اسرائیل علیرغم قرار گرفتن در زیر چتر آمریکا، همچنان قادر به تنظیم قواعد بازی با اوست. با این حال، مهمترین درس برای رئیس دولت موقت سوریه این است که موضع آمریکا همچنان با همتای اسرائیلی خود همسو است، مادامی که موضع تل آویو به شدت با منافع واشنگتن در تضاد نباشد .
در مقابل، میتوان گفت که واکنش "اسرائیل" صرفاً تلافیجویی نبود، بلکه به نظر میرسد که نشاندهنده تکامل در دکترین استراتژیکاش است. تلآویو دیگر خود را به رویکرد «بازدارندگی» محدود نکرد بلکه نقش یک «بازیگر حاضر» در محیط منطقهای ویژه در سوریه را به خود گرفت، جایی که بدون هیچ هزینهای حمله و خود را به عنوان «نیروی محافظ» برای دروزیها معرفی میکند. با این حال، کاری که "اسرائیل" انجام میدهد اساساً تحمیل معادلاتی است که جنوب سوریه را به آینده کل سوریه مرتبط میکند. در نتیجه، در واقع آنچه "اسرائیل" میخواست این بود که تأکید کند که دارای «حق وتو» درخصوص میزان گسترش کنترل نظام جدید سوریه بر خاک خود است. در نهایت، اسرائیل نظام جدید سوریه را مجبور به پذیرش این امر کرد که جنوب سوریه دیگر تابع نظام سوریه نیست .
شاید پیامهای آتشین بعدی تلآویو، برخی از شروطش برای به رسمیت شناختن مشروعیت الجولانی را آشکار کند. مهمترین این شروط، اذعان به نقش اسرائیل در جنوب و در معادله کلی سوریه است. به این ترتیب، یک «سوریه مجری و مامور» متولد می شود که هیچ تهدیدی برای اسرائیل یا آمریکا ایجاد نمیکند و مانع توافقات عادیسازی روابط با اسرائیل نمیشود و بخشی از اردوگاه متخاصم با محور مقاومت است و به عنوان مرکز ثقل در ایجاد معادلات و موازنههای قدرتی که به نفع اردوگاه آمریکا و اسرائیل است، عمل میکند .
به عبارت دیگر، نبرد السویدا نه تنها توانایی الجولانی در کنترل اوضاع بلکه نقش سیاسی او در نظم منطقهایِ در حال تحول را محک زد. این امر عدم تمایل آشکار "اسرائیل" به سرنگونی الجولانی و تمایل تل آویو به مهندسی مجدد نظام او را برای تطبیق با محیط امنیتی خود تفسیر میکند .