خبرگزاری آریا -دیر زمانی نیست، در زمانی نهچندان دور و اخیراً، واژهای جدید با عنوان «هوش شرافت یا شایستگی Decency Quotient» در میان انواع هوشهای مختلف روال شده است. اما این هوش جدید چیست؟
به گزارش خبرگزاری آریا، بیژن یاور، مشاور حوزه ریاست مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران و استاد دانشگاه در یادداشتی نوشت، باتوجهبه تأثیر مستقیم تصمیمگیریهای مدیران در سه رده عالی (با مهارت شناختی و مفهومی)، میانی (با مهارت انسانی و ارتباطی) و فنی و تخصصی (با مهارتهای تخصصی) بر روی پرسنل یک سازمان و گاهی اوقات افراد یک جامعه، ممکن است باعث بهوجودآمدن نگرش مثبت یا منفی برای آن سازمان گردد. تمام این تأثیرات بر اساس سه عامل ضریب هوشی IQ ، هوش هیجانی EQ و هوش شرافت DQ به وجود میآید. باید به این نکته مهم و حیاتی توجه نمود که مدیری در یک سازمان موفق خواهد بود که بتواند مفهوم این سه تأثیر را دقیقاً مجزای از یکدیگر درک نموده و به روشی خلاقانه و ترکیبی به اهداف تجاری خود در سازمان دست یابد.
هوش شرافتمندی یا ارجمندی چیست؟
ضریب شرافت، هوش شرافتمندی، هوش ارجمندی، هوش شرافت، هوش صمیمیت، هوش شایستگی، Decency Quotient یا DQ، میزان همدلی، هم احساسی و همدردی حقیقی (باطنی و آنچه باید باشد) و نه فقط واقعی (نه فقط ظاهری و آنچه هست) که یک رهبر برای کارکنان و همکاران خود قائل است را اندازهگیری نموده و انگیزهای مثبت برای ایجاد و خلق خروجی باکیفیت (Outcome) در مقایسه با خروجی معمولی بدون سنجش کیفیت (Output) برای همه آنها - و انجام خوبیها توسط دیگران - را میسنجد! بهعبارتدیگر ضریب یا هوش شرافت به معنای آرزو و خواستن موارد مثبت برای همه در محل کار و حصول اطمینان از این مطلب که همه احساس کنند مورد احترام بوده و احساس ارزشمندی نمایند. ضریب شرافت یا (Decency Quotient) یکقدم فراتر از هوش هیجانی Emotional Quotient یا EQ میرود. ضریب شرافت نشان میدهد که شخص نهتنها با کارکنان و همکاران خود همدلی دارد؛ بلکه دارای تمایل واقعی برای مراقبت از آنها نیز است و احساس تعلق خاطر به گروه همکاران دارد. به طور ساده ضریب شرافت به معنای خواستن موارد مثبت برای همه اطرافیان است. از دیدگاهی دیگر، ضریب شرافت یا هوش صمیمیت، توانایی رفتار صادقانه، مهربان و قابلاعتماد با دیگران تعریف میگردد. این نوع هوش نشاندهنده عمق روابط انسانی است.
مصادیق ضریب یا هوش شرافت
بهعنوانمثال و نمونهای از مصادیق برای ضریب شرافت میتوان به مواردی مانند: صداقت در گفتار، صداقت در رفتار، مهربانی نمودن بدون انتظار و چشم داشت، حمایت از دیگران، ایجاد احساس امنیت و اعتماد در روابط، روابط صادقانه اشاره نمود.
مدیران بهتر است با تعدیل و بهینه نمودن عواطف، احساسات و آگاهی کارمندان خود یک همدلی ایدئال و الگو محور برای فعالیتهای مختلف سازمان فراهم آورند که بسیار مفید و حیاتی خواهد بود. اما هیچوقت نباید این مهارت صرفاً توسط مدیر به طور ظاهری و برای فریب یا سرکوب اعتمادبهنفس مورد استفاده قرار بگیرد.
به نظر میرسد که شرافت بهاندازه هوش برای رهبران مهم است. باید توجه داشته باشیم که رهبران موفق چه در دوره حاضر و امروز و چه در دهههای آینده باید دارای مهارتهای سهگانه به طور ترکیبی شامل IQ+EQ+DQ باشند. بهعبارتدیگر، آنها باید ترکیبی از دو ویژگی آشنا - عقل و هوش هیجانی - را دارا باشند و همچنین مؤلفه دیگری که به اعتقاد من باید شناخته شود و ارتقاء یابد: شرافت است.
هوش دهگانه هاوارد گاردنر
هاوارد ارل گاردنر (Howard Earl Gardner)، روانشناس رشد و استاد دانشگاه هاروارد ایالات متحده است. وی صدها مقاله علمی و بالغ بر بیست کتاب نوشته است. معروفیت او بیشتر بهخاطر «نظریه هوشهای چندگانه» است. گاردنر باتوجهبه تعریفی که از هوش مطرح مینماید، نمیتواند بپذیرد که هوش صرفاً به هوش ریاضی یعنی همان چیزی که از آن تحت عنوان IQ یاد میشود محدود شود. چراکه حل مسائل اجتماعی و تولید محصولات ارزشمند، میتواند بر پایة توانمندیهای بسیار متفاوتی باشد که مبتنی بر انواع متنوع هوش خواهد بود انجام شود.
برایناساس، او بحث و تئوری هوش چندگانه (Multiple Intelligences Theory) را مطرح نموده و پیشنهاد نمود که هوشهای انسانی را میتوان در هشت گروه طبقهبندی کرد که عبارتاند از:
•Musical / Rhythmic Intelligence (هوش موسیقایی و ریتم)
•Visual / Spatial Intelligence (هوش دیداری - فضایی)
•Verbal / Linguistic Intelligence (هوش کلامی - زبانی)
•Logical / Mathematical Intelligence (هوش منطقی - ریاضی)
•Bodily / Kinesthetic Intelligence (هوش بدنی - جنبشی)
•Intrapersonal Intelligence (هوش درونفردی)
•Interpersonal Intelligence (هوش میان - فردی)
•Naturalistic Intelligence (هوش طبیعتگرایی و درک طبیعت)
الگوی هوش چندگانه گاردنر بهتدریج تکمیلتر شده و توسعه یافت و او پیشنهاد کرد که هوش وجودی (Existential Intelligence) و هوش اخلاقی (Moral Intelligence) هم به فهرست هوشهای چندگانه اضافه شوند و بهاینترتیب مدل هوشهای دهگانه شکل گرفت.
وی هماکنون مدیر ارشد پروژة «زیرو - Zero » و همچنین از سال 1995 در پروژة «گود - Good » همکاری داشته است. هاوارد گاردنر دارای 31 مدرک افتخاری از دانشگاهها و مؤسسات مختلف جهان از جمله: کانادا، بلغارستان، شیلی، یونان، هنگکنگ، ایرلند، ایتالیا، کره جنوبی و اسپانیا است.
هوش مدیریتی
همانطور که میدانیم مدیران و همچنین در رأس آنها رهبران در یک سازمان یا شرکت باید از نظر هوشی و تسلط بر انواع هوش موجود ضمن آگاهی بهاندازه کافی و امکان کار عملیاتی با آنها (مثلاً نحوه پرامت نویسی) بهاندازهای اطلاعات داشته باشند تا بتوانند مجموعه را بهصورت هم راستا با اهداف و سند راهبردی پیش برده و بهعبارتدیگر باید بهگونهای دارای «هوش مدیریتی» باشند تا بین پرسنل سینرژی ایجاد نموده و وحدت رویه را سبب گردد. به زبانی ساده، «هوش مدیریتی» که اتفاقاً یک مدیر یا رهبر در سازمان یا یک شرکت برابر است با هوش منطقی (Intelligence Quotient=IQ) + هوش هیجانی (Emotional Quotient=EQ) + هوش سیاس (Political Quotient=PQ) + هوش جسمانی (B-Physical Quotient) + هوش معنوی (Spiritual Quotient=SQ) + هوش ارجمندی (Decency Quotient=DQ) .
نتیجه اینکه ضریب شرافت، هوش شرافتمندی، هوش ارجمندی، هوش شرافت، هوش صمیمیت، هوش شایستگی،Decency Quotient یا DQ و یا هرچه که آن را بنامیم میتواند یک چارچوب مطلوب را برای مدیران خط مقدم فراهم آورده و فضایی مطلوب را برای رهبران بهگونهای ایجاد نماید تا در یک سازمان یا شرکت، پرسنل و کارکنان ضمن به شکوفایی رسیدن سعی کنند از حداکثر توان خود و سینرژی ایجاد شده به نفع سازمان و یا شرکت استفاده نمایند. متفاوت بیندیشیم!
انتهای پیام/حسین.ابویسانی