
خبرگزاری آریا - تسلط چین بر زنجیره تأمین مواد معدنی حیاتی، آمریکا را به تکاپو برای تغییر این وضع وا داشته است، در همین حال برخی تحلیلگران بر این عقیدهاند که آمریکا برای رقابت در بازار مواد معدنی حیاتی باید به جای تقلید از مدل دولتی چین، زیرساختهای بازار آزاد را بازسازی کند.
تأمین عناصر کمیاب خاک یکی از موضوعات اصلی در مذاکرات تجاری پیچیده آمریکا با چین بوده است. این موضوع نشان میدهد که در زمینه مواد معدنی حیاتی، چین دست بالا را دارد.
چین افزون بر تسلط در حوزه تولید در زنجیره تأمین مواد معدنی، کنترل زیرساختهای بازار جهانی این مواد را هم در اختیار دارد و در عمل قیمتها را تعیین میکند، همین عامل سبب شده است که آمریکا و متحدانش در رقابت با چین احساس ضعف شدید کنند، اما این دولتها چگونه از تسلط چین بر زنجیره تأمین مواد معدنی، رها میشوند و راه نجات آنها چیست؟
در شرایط کنونی، وسوسه دخالت دولتی در این بازارها با ارائه تضمینهای مالی در حال افزایش است و پیشنهادهایی مانند «ایجاد ذخایر معدنی اعماق دریا» یا «تضمین خرید محصولات تولیدکنندگان داخلی» مطرح شده است. هرچند بهکارگیری این ابزارها ممکن است مفید باشد، اما از طرف دیگر بروز پیامدهایی همچون ایجاد ناکارآمدی، انحراف مشوقها و جایگزینی پویایی بازار با برنامهریزی متمرکز دولتی، چندان دور از ذهن نیست.
به نظر میرسد برای خروج زنجیره تأمین مواد معدنی از سیطره چین باید زیرساختهایی که بازارها و زنجیره تأمین اکنون بر آن استوار هستند، بازسازی شود. این زیرساختها شامل «قراردادهای مرجع برای شفافیت قیمت»، «بورسهای فیزیکی برای پشتیبانی از تولید»، «حملونقل و ذخیرهسازی مواد معدنی» و «نقدشوندگی بازار برای کاهش مخاطره سرمایهگذاری» میشوند.
برای نمونه، بزرگترین تولیدکننده لیتیوم در آمریکا، شرکت آمریکایی آلبرمارل (Albemarle) بهتازگی اعلام کرده که به دلیل قیمتهای بسیار پایین و بازار بیش از حد نوسانی، قادر به ساخت بزرگترین پالایشگاه لیتیوم این کشور نیست.
چین چگونه قیمتها را به بازار آمریکا دیکته میکند!؟
تسلط چین بر زیرساخت بازار مواد معدنی حیاتی، اتفاقی نبوده است. پس از وقوع بحران مالی جهان، اصلاحات مقرراتی و نظارتی در غرب، سرمایه را از بازارهای کالایی خارج کرد و همین خلأ، فرصتی برای پکن ایجاد کرد تا خود را بهعنوان بازیگر اصلی بازار مطرح کند.
چین با راهاندازی بورسهای داخلی برای افزایش قدرت قیمتگذاری، بهسرعت وارد عمل شد. برای نمونه، قرارداد نیکل شانگهای طی یک سال از بورس فلزات لندن در حجم معاملات پیشی گرفت. اکنون با شرکتهای دولتی، زنجیرههای تأمین یکپارچه و قراردادهای بلندمدت خرید، چین شرایط بسیاری از بازارهای معدنی جهان را تعیین میکند.
راهبرد پکن ساده است؛ ابتدا با پذیرش ضررهای کوتاهمدت، رقبای خود را از بازار بیرون میکند و سپس با انحصار ایجادشده بر بازار حاکم میشود. چین با اتخاذ همین راهکار بر صادرات محصولات با ارزش افزوده بالا مانند باتریها مسلط شده است. به این ترتیب با پایین نگهداشتن مصنوعی قیمتها از طریق تولید بیشازحد، شرکتهای آمریکایی قادر به جذب سرمایه یا حفظ عملیات خود نیستند.
با این رویه حتی وقتی یک تولیدکننده لیتیوم در آمریکا قصد دارد محصول خود را به خودروساز آمریکایی بفروشد، ارزش قرارداد براساس قیمتی تعیین میشود که در آسیا و تحت تأثیر بازار چین اعلام شده است. اگر چین بازار را با عرضه اشباع کند، قیمت مرجع افت میکند و درآمد تولیدکننده کاهش مییابد. به این ترتیب حتی بدون دخالت مستقیم، چین معادله اقتصادی معامله را تعیین میکند.
راهکار آمریکا برای خروج از تسلط چین
خریداران و فروشندگان در جستوجوی بازارهایی شفاف و مبتنی بر قواعد هستند. برای رسیدن به این هدف، «راب ویتمن» (Rob Wittman) نماینده و رئیس مشترک کمیته منتخب چین در کنگره آمریکا، پیشنهادی مبنی بر ایجاد یک ذخیره راهبردی ارائه داده است. بر اساس این پیشنهاد، این ذخیره راهبردی به واسطهها، وام و تسهیلات ارائه میکند تا مواد معدنی را خریداری، ذخیره و عرضه کنند. این اقدام سبب میشود ابزار نقدشوندگی به بازار بازگردد، قیمتها تثبیت و سرمایهگذاران به ساخت زنجیره تأمین مستقل از چین ترغیب میشوند.
البته این ذخیره راهبردی برای نقشآفرینی مؤثر در بازار، باید ابزارهای دیگری نیز در اختیار داشته باشد. «توانایی ارائه اعتبار یا بیمه به تأمینکنندگان نقدینگی» و «سرمایهگذاری در زیرساختهای ذخیرهسازی» از جمله مواردی است که باید در نظر گرفته شود، همچنین «خرید بهعنوان آخرین خریدار» زمانیکه بازار دچار اختلال میشود - مشابه آنچه در ذخیرهسازی راهبردی نفت هنگام سقوط قیمت نفت در سالهای 2023 و 2024 رخ داد - از دیگر موارد مهم است که باید در خصوص آن به ذخیره راهبردی اختیارات لازم را اعطا کرد.
این همان رویکردی است که برای مواد معدنی حیاتی در آمریکا نیاز است. این رویکرد شامل بازگرداندن علائم قیمتی، جذب سرمایه و هدایت عرضه از سوی بخش خصوصی میشود، اما برای موفقیت این مدل، سیاستگذاری باید از سوی نهادهای مستقل و معتبر صورت گیرد. این ذخیره راهبردی باید مانند فدرال رزرو بهصورت فنی و مستقل طراحی شود.
به نظر میرسد تولیدکنندگان آمریکایی بدون بازارهای کارآمد برای مواد معدنی حیاتی، همچنان با افزایش هزینهها، اختلال در عرضه و وابستگی بیشتر به شرکتهای دولتی خارجی مواجه شوند. در حقیقت مدل چین نهتنها نامطلوب، بلکه برای یک اقتصاد آزاد عملی نیست، به عبارت دیگر نمیتوان سرمایهداری دولتی چین را با تقلید از آن شکست داد، بلکه باید با بازسازی بازارهایی که چین تضعیف کرده، بر آن غلبه کرد.