
خبرگزاری آریا - در شب 25 ذیالحجه، روز خانواده و تکریم بازنشستگان، استاندار خراسان جنوبی، با حضور گرم و صمیمانه خود در مجتمع توانبخشی حضرت علیاکبر(ع)، دلهای سالمندان این دیار را تازه کرد و یادآور شد که حضور واقعی و همدلی، بهترین هدیه برای نسلهای پیشین است.
به گزارش خبرگزاری آریا استانداری خراسان جنوبی و به نقل از خبرگزاری نگاه خاوران خراسان جنوبی؛ شب 25 ذیالحجه، روز خانواده و تکریم بازنشستگان، فرصتی شد تا سید محمدرضا هاشمی، استاندار خراسان جنوبی، دل را به خانهای بسپارد که در آن، سالها تجربه، نجابت و صبوری در سکوتی آشنا جریان دارد؛ مجتمع توانبخشی حضرت علیاکبر(ع). هوای شب، گرمایی داشت که نه از دمای هوا، بلکه از حضور مهربانیهایی صادقانه بود.
وقتی استاندار وارد مجتمع شد، نگاهها برق گرفت. نه به خاطر جایگاهش، که به خاطر طرز نگاهش. صمیمی، پدرانه و خاکی. قدمهایش آرام بود، انگار نمیخواست سکوت حیاط مجتمع را بر هم بزند.
او از میان سالمندان عبور نکرد؛ در کنارشان نشست، دستشان را گرفت، چشم در چشمشان دوخت و پای خاطراتشان ماند.
گویی آمده بود تا نه فقط دیداری کند، بلکه دل بدهد و دل بگیرد. وقتی بانویی سالمند به او گفت: «پسرم، خدا نگهدارت باشه»، لبخند عمیق و صدای بغضآلود استاندار پاسخ او را داد؛ «مادرجان، دعای شما سرمایهی راه ماست.».
سید محمدرضا هاشمی، نه تنها شنوندهی دردها و خاطرات بود، بلکه با تمام وجود در فضای صمیمی گفتوگوها شریک شد. بیهیچ تشریفاتی، کنار دلهای پُر و چشمهای پُر انتظار نشست، شنید، حرف زد، همدل شد. نه وعدهای داد، نه از آینده گفت؛ تنها با حضور گرم و کلامی از دل برآمده، آرامش بخشید. گویی آمده بود تا نه مسئولی از راه برسد، بلکه فرزندی باشد در جمع پدران و مادران مهربان این سرزمین.
این دیدار، فقط یک برنامه نبود. در چشمان سالمندانی که لبخند زدند، روشن بود که شبِ 25 ذیالحجه برایشان یک شب خاص شد. شبی که کسی آمد تا یادشان بیاورد هنوز هم ستونهای اصلی این خانه بزرگاند.
شبی که به جای شعار، صداقت بود و به جای قاب عکس، حضور واقعی یک مدیر.
استاندار خراسان جنوبی نشان داد که در کنار برنامهریزیها و جلسات سنگین، هنوز دلش برای بزرگترها میتپد. برای نسلی که ریشههای این سرزمیناند.
برای کسانی که با نگاهی مهربان و دعایی از ته دل، میتوانند فردا را روشنتر کنند.
در پایان این دیدار، دستی که در دست مانده بود و چشمی که بدرقه میکرد، روایتگر شب پرستارهای بود در حیاطی بیصدا، اما پر از حرفهای ناگفته.