
خبرگزاری آریا - هدف این نوشتار تحلیل ژرف و چندلایهای از برکناری مایک والتز، تحلیلگر امنیتی در دولت دونالد ترامپ، از منظر راهبردی و نهادی است. با اتکا به منابع آمریکایی و اسرائیلی، دو فرضیه اصلی بررسی میشود: نخست آنکه این اقدام در امتداد روند شخصیسازی قدرت توسط رئیسجمهور ایالات متحده بوده است؛ و دوم، آنکه ترامپ در تلاش برای ارسال سیگنال صلح و انعطافپذیری به ایران چنین اقدامی را انجام داد.
یافتهها نشان میدهد که این برکناری بیش از هر چیز، انعکاسی از گرایش ساختاری ترامپ به تمرکز قدرت در دستان خود و حذف چهرههای مستقل از حلقه تصمیمگیری بوده و تنها در سطح تبلیغاتی میتوان آن را با نیت صلحطلبی تعبیر کرد.
سیاست خارجی ایالات متحده در دوران دونالد ترامپ با نوسانات مفهومی و اجرایی گستردهای همراه بود. یکی از مهمترین محورهای این نوسانات، برخورد با جمهوری اسلامی و تلاش برای تغییر رفتار ایران از طریق سیاست موسوم به "فشار حداکثری" بود.
در این چارچوب، تغییرات متعدد در ساختار تیم امنیت ملی ترامپ، بهویژه برکناری چهرههایی چون جان بولتون، رکس تیلرسون و در ادامه، مایک والتز، همواره بهعنوان نشانههایی از ناسازگاری دروندولتی و جهتگیری فردمحور ترامپ تحلیل شده است.
1. سابقه نهادینه شخصیسازی قدرت در دولت ترامپ مطابق تحلیلهایی که از سوی نهادهای آمریکایی نظیر Brookings، CNN Politics و Axios ارائه شده، دونالد ترامپ بارها نشان داده که تمایل دارد حلقه مشاوران خود را محدود به چهرههایی کاملاً وفادار و هماهنگ با اراده شخصیاش کند. نمونههای پیشین این رفتار را در اخراج تیلرسون، بولتون و حتی کنار زدن تدریجی پمپئو میتوان مشاهده کرد. در چنین بستری، کنار گذاشتن مایک والتر نیز محتملترین سناریو را در قالب یک اقدام اقتدارگرایانه و با هدف حذف صداهای متفاوت در تصمیمسازی نشان میدهد.
2. صلحطلبی تاکتیکی یا تغییر راهبرد؟ در مقاطع متعددی، ترامپ از مذاکره مستقیم با ایران بدون پیششرط سخن گفته است. با این حال، بررسی گزارشها و یادداشتهای منتشر شده در منابعی نظیر Foreign Policy، Council on Foreign Relations و نیز تحلیل رسانههای اسرائیلی مانند Haaretz و INSS، این فرض را تقویت میکند که این صلحطلبی بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و در راستای مدیریت افکار عمومی داخلی و کاهش فشار متحدان اروپایی طرح شده است. حذف یک چهره امنیتی مانند والتز در چنین بستری، بیش از آنکه نشانهی تغییر بنیادین در سیاست واشنگتن باشد، نمایشی برای ساختن تصویری معتدل از رئیسجمهور به افکار عمومی بود.
3. نقش اسرائیل در تعیین دامنه مانور ترامپ نسبت به ایران تحلیلگران اسرائیلی بهویژه در INSS، Jerusalem Post و The Times of Israel تأکید کردهاند که دونالد ترامپ هرگز بدون هماهنگی با تلآویو و در نظر گرفتن منافع اسرائیل، تصمیمی در قبال ایران اتخاذ نکرد. حتی پیشنهاد مذاکره مستقیم نیز در هماهنگی با خطوط قرمز اسرائیل مطرح شد و تحت نظارت آن باقی ماند. بر این اساس، برکناری مایک والتز نیز اگرچه از سوی ایران یا اروپا ممکن بود بهعنوان چراغ سبز تلقی شود، اما در عمل تغییری در رویکرد بنیادین آمریکا ایجاد نکرد.
نتیجهگیری: با استناد به دادهها و تحلیلهای منابع معتبر، میتوان نتیجه گرفت که برکناری مایک والتز در دولت ترامپ عمدتاً ریشه در رفتارهای شخصیگرایانه و ضدنهادی رئیسجمهور آمریکا داشته و صرفاً در سطحی سطحی و تاکتیکی میتوان از آن بهعنوان پیامی به ایران یاد کرد. سیاست ترامپ نسبت به ایران، در بطن خود همچنان مبتنی بر فشار حداکثری و هماهنگی استراتژیک با اسرائیل باقی ماند و تغییری واقعی در مسیر مذاکره یا صلح پایدار مشاهده نشد.
منابع :
Brookings Institution Reports, 2018–2020
Foreign Policy Magazine, various issues 2019–2020
Haaretz and Jerusalem Post archives
Council on Foreign Relations (CFR) briefs on Iran policy
The Times of Israel and INSS strategic assessments
* رحمت ابراهیمی استاد دانشگاه