
خبرگزاری آریا - مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، بهعنوان یکی از مهمترین فرآیندهای دیپلماتیک در خاورمیانه، فرصتی بینظیر برای بازتعریف نظم منطقهای و کاهش تنشهای ژئوپلیتیکی فراهم کرده است. با این حال، این مذاکرات در معرض تهدید توطئههای پیچیدهای از سوی اسرائیل قرار دارد که بهعنوان یک قدرت منطقهای، هرگونه تقویت موقعیت ایران را تهدیدی علیه سلطه خود میبیند.
احمد جرفی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه و جهان عرب با بیان این مطلب نوشت: از منظر نظریههای روابط بینالملل، بهویژه رئالیسم تهاجمی (Offensive Realism) ، نظریه توازن تهدید (Balance of Threat) ، و نظریه قدرت نرم (Soft Power) ، اسرائیل با بهرهگیری از ابزارهای چندلایهای، از تبلیغات رسانهای و دیپلماسی اجبار گرفته تا اقدامات مخفی، در صدد برهم زدن این مذاکرات است. این تحلیل با تکیه بر چارچوبهای نظری روابط بینالملل، به بررسی عمیق دلایل وحشت اسرائیل از موفقیت مذاکرات، اقدامات مخرب آن برای تضعیف این روند، و پیامدهای گسترده شکست مذاکرات برای کشورهای عربی میپردازد. پرسش محوری این است: آیا خاورمیانه به سمت صلح و همکاری حرکت خواهد کرد یا توطئههای اسرائیل منطقه را به سوی بحرانهای عمیقتر سوق خواهد داد؟
1. دلایل وحشت اسرائیل از موفقیت مذاکرات هستهای
از منظر رئالیسم تهاجمی، که بر تلاش دولتها برای حداکثر کردن قدرت و حفظ برتری منطقهای تأکید دارد، اسرائیل هرگونه تغییر در توازن قدرت به نفع ایران را تهدیدی وجودی تلقی میکند. دلایل اصلی نگرانیهای اسرائیل به شرح زیر است :
1.1. رفع تحریمها و تقویت ژئوپلیتیکی ایران
رفع تحریمهای بینالمللی علیه ایران میتواند اقتصاد این کشور را احیا کرده و ظرفیتهای آن را در حوزههای تجاری، نظامی و دیپلماتیک تقویت کند. بر اساس نظریه وابستگی متقابل لیبرال، افزایش روابط اقتصادی و دیپلماتیک ایران با کشورهای منطقه و جهان، انزوای تحمیلی بر این کشور را کاهش داده و آن را به بازیگری کلیدی در معادلات منطقهای تبدیل میکند. این امر با منافع اسرائیل، که به حفظ انزوای ایران وابسته است، در تضاد قرار دارد. بهعنوان مثال، تقویت اقتصاد ایران میتواند به افزایش سرمایهگذاری در زیرساختهای منطقهای، مانند پروژههای انرژی مشترک با کشورهای همسایه، منجر شود که نفوذ ایران را در برابر اسرائیل تقویت خواهد کرد .
1.2. بهبود روابط ایران با کشورهای عربی
موفقیت مذاکرات میتواند به عادیسازی یا تقویت روابط ایران با کشورهای عربی، بهویژه مصر، عربستان سعودی و حتی امارات متحده عربی، منجر شود. از منظر نظریه ائتلافسازی (Alliance Formation) ، این نزدیکی میتواند به تشکیل بلوکهای منطقهای جدید منجر شود که ایدههایی مانند منطقه عاری از سلاح هستهای را ترویج کنند. چنین ایدههایی، با توجه به برتری نظامی هستهای اسرائیل، بهعنوان تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی این رژیم تلقی میشود. برای مثال، همکاری ایران و عربستان در قالب ابتکارات منطقهای میتواند توازن قدرت را به ضرر اسرائیل تغییر دهد و انحصار این رژیم بر نفوذ سیاسی در منطقه را به چالش بکشد .
1.3. تضعیف پروژه عادیسازی روابط (طرح ابراهیم)
پروژه عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی، معروف به طرح ابراهیم، بخشی از استراتژی هژمونیک اسرائیل برای تثبیت سلطه منطقهای است. موفقیت مذاکرات هستهای، جذابیت ایران بهعنوان یک قدرت منطقهای جایگزین را افزایش داده و تمایل کشورهای عربی به عادیسازی روابط با اسرائیل را کاهش میدهد. از منظر نظریه قدرت نرم، ایران با تقویت جایگاه خود بهعنوان یک بازیگر فرهنگی و اقتصادی، میتواند نفوذ خود را در میان جوامع عربی گسترش دهد و طرح ابراهیم را به حاشیه ببرد .
1.4. نگرانی از همکاری هستهای ایران با کشورهای عربی
اسرائیل از احتمال همکاری ایران با کشورهای عربی در زمینه فناوری هستهای، حتی برای اهداف صلحآمیز مانند تولید انرژی، به شدت نگران است. بر اساس نظریه توازن قدرت، هرگونه دسترسی کشورهای عربی به این فناوری، توازن نظامی منطقه را به ضرر اسرائیل تغییر خواهد داد. برای مثال، اعلام آمادگی ایران برای همکاری هستهای با کشورهای عربی میتواند به تقویت ظرفیتهای علمی و صنعتی این کشورها منجر شود، که اسرائیل آن را تهدیدی علیه برتری تکنولوژیک خود میبیند .
1.5 . ناکامی استراتژی بحرانسازی
اسرائیل از طریق عملیات نظامی در غزه، لبنان، سوریه و حتی یمن، بهدنبال ایجاد بحرانهای امنیتی برای انحراف افکار عمومی از مشکلات داخلی، مانند اتهامات فساد علیه مقامات ارشد و نارضایتیهای اجتماعی، بوده است. از منظر نظریه انحراف توجه (Diversionary Theory) ، این بحرانسازی به اسرائیل امکان میدهد وحدت داخلی خود را حفظ کند. موفقیت مذاکرات هستهای، با کاهش تنشهای منطقهای، توجیه این اقدامات را دشوارتر کرده و استراتژی بحرانسازی اسرائیل را با شکست مواجه خواهد کرد .
2 . اقدامات مخرب اسرائیل برای تضعیف مذاکرات
اسرائیل با بهرهگیری از ابزارهای چندوجهی، از جنگ نرم تا اقدامات مخفی، مذاکرات را هدف قرار داده است :
2.1. تبلیغات رسانهای هدفمند
اسرائیل با استفاده از شبکههای رسانهای بینالمللی، تصویری منفی از ایران بهعنوان بازیگری ضعیف، غیرقابل اعتماد و تهدیدآمیز ترسیم میکند. این پروپاگاندا، که در چارچوب نظریه جنگ نرم جوزف نای قابل تحلیل است، با هدف کاهش مشروعیت مذاکرات و تشدید فشارهای بینالمللی علیه ایران طراحی شده است. بهعنوان مثال، انتشار گزارشهای هدفمند درباره اختلافات داخلی در تیم مذاکرهکننده آمریکایی، بهویژه بین وزیر خارجه و فرستاده ویژه، بخشی از این استراتژی است که به دنبال تضعیف انسجام طرف آمریکایی است. همچنین، اسرائیل با برجستهسازی تهدیدات ادعایی ایران، افکار عمومی جهانی را علیه مذاکرات بسیج میکند .
2.2. اتهامات جعلی مبنی بر کشف تأسیسات هستهای جدید
یکی از برجستهترین اقدامات تخریبی اسرائیل، طرح ادعاهای جعلی مبنی بر کشف تأسیسات هستهای مخفی در ایران است. بهعنوان مثال، گزارش فاکس نیوز در خصوص تأسیسات ادعایی در سمنان، که به گفته سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، از سوی بنیامین نتانیاهو و با بهرهگیری از گروهک منافقین ترویج شده، نمونهای از این استراتژی است. این اتهامات، با هدف ایجاد هراس جهانی و توجیه فشارهای دیپلماتیک و نظامی علیه ایران طراحی شده است. از منظر نظریه جنگ روانی، این اقدام نهتنها مذاکرات را بیاعتبار میکند، بلکه با تحریک افکار عمومی بینالمللی، زمینه را برای اقدامات تهاجمیتر علیه ایران فراهم میسازد .
2.3 تخریب شخصیت مذاکرهکنندگان
اسرائیل با انتشار اطلاعات گزینشی و مبالغهآمیز، اعتبار مذاکرهکنندگان، بهویژه فرستاده ویژه آمریکا، را هدف قرار داده است. این اقدام، که در چارچوب نظریه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی تحلیل میشود، با هدف تضعیف اعتماد به روند مذاکرات انجام میشود. برای مثال، توصیف فرستاده ویژه بهعنوان فردی بیتجربه یا فاقد صلاحیت، تلاشی برای کاهش مشروعیت مذاکرات در افکار عمومی و محافل سیاسی است .
2.4 تحریک کشورهای اروپایی
اسرائیل با بهرهگیری از روابط نزدیک خود با برخی کشورهای اروپایی، مانند آلمان و فرانسه، تلاش میکند اجماع بینالمللی علیه ایران را تقویت کند. ارائه اطلاعات گزینشی درباره کنار گذاشته شدن اروپا از مذاکرات یا خطرات رفع تحریمها، بخشی از این استراتژی است که در راستای نظریه دیپلماسی اجبار (Coercive Diplomacy) تحلیل میشود. این اقدامات به دنبال ایجاد شکاف بین آمریکا و متحدان اروپایی آن و کاهش حمایت بینالمللی از مذاکرات است .
5.2. احتمال خرابکاریهای مخفی
با توجه به سابقه عملیات خرابکارانه اسرائیل در مذاکرات برجام (2015)، مانند حملات سایبری به تأسیسات هستهای ایران یا ترور دانشمندان هستهای، احتمال اقدامات مخفی، از جمله ترور، حملات سایبری یا خرابکاری در تأسیسات زیرساختی ایران، برای تحریک ایران به ترک مذاکرات وجود دارد. این اقدامات در چارچوب نظریه جنگ نامتقارن (Asymmetric Warfare) قابل بررسی است، زیرا اسرائیل با استفاده از ابزارهای غیرمتعارف، به دنبال برهم زدن تعادل مذاکرات است .
3. پیامدهای شکست مذاکرات برای کشورهای عربی
شکست مذاکرات هستهای، پیامدهای منفی گستردهای برای کشورهای عربی خواهد داشت که در ادامه تحلیل میشود :
3.1. تداوم بحرانسازی امنیتی
اسرائیل به سیاست بحرانسازی خود از طریق عملیات نظامی در غزه، لبنان، سوریه و یمن ادامه خواهد داد. از منظر نظریه هژمونی منطقهای، این اقدامات به اسرائیل امکان میدهد با ایجاد تهدیدات خارجی، وحدت داخلی خود را حفظ کرده و منابع اقتصادی و انسانی کشورهای عربی را تحت فشار قرار دهد. این امر مانع تحقق برنامههای توسعهای کشورهای عربی، مانند چشمانداز 2030 عربستان، خواهد شد .
3.2. محدودیت در همکاریهای اقتصادی با ایران
عدم رفع تحریمها، فرصتهای همکاری اقتصادی کشورهای عربی با ایران در حوزههای انرژی، تجارت، حملونقل و زیرساخت را محدود خواهد کرد. از منظر نظریه وابستگی متقابل، این محدودیتها به از دست رفتن بازارهای جدید و کاهش رشد اقتصادی در منطقه منجر خواهد شد. برای مثال، پروژههای مشترک انرژی، مانند خطوط لوله گاز یا همکاری در اوپک، به دلیل تحریمها متوقف خواهند ماند .
3.3. فشار برای عادیسازی روابط با اسرائیل
کشورهای عربی تحت فشار دیپلماتیک و اقتصادی برای عادیسازی روابط با اسرائیل قرار خواهند گرفت، که استقلال سیاسی و استراتژیک آنها را تضعیف میکند. این روند در چارچوب نظریه اجبار دیپلماتیک تحلیل میشود، زیرا اسرائیل با استفاده از اهرمهای اقتصادی و نظامی، کشورهای عربی را به پذیرش شرایط خود وادار میکند .
3.4. جلوگیری از دسترسی به فناوری هستهای
اسرائیل با افزایش فشارهای دیپلماتیک و نظامی، مانع دسترسی کشورهای عربی به فناوری هستهای خواهد شد، حتی برای اهداف صلحآمیز. این امر، که در چارچوب نظریه توازن قدرت تحلیل میشود، توازن نظامی منطقه را به نفع اسرائیل حفظ خواهد کرد و مانع پیشرفت علمی و صنعتی کشورهای عربی خواهد شد .
3.5. تشدید فشار برای طرح ابراهیم
شکست مذاکرات، کشورهای عربی را تحت فشار بیشتری برای پذیرش طرح ابراهیم قرار خواهد داد، که جایگاه اسرائیل را بهعنوان قدرت منطقهای تثبیت میکند. این امر میتواند به افزایش وابستگی کشورهای عربی به اسرائیل و کاهش استقلال استراتژیک آنها منجر شود .
4. تحلیل نظری و پیامدهای کلان
از منظر نظریه رئالیسم تهاجمی، اسرائیل بهعنوان یک بازیگری که به دنبال تبدیل شدن به یک قدرت هژمونیک در منطقه است، تلاش میکند تا ضمن افزایش قدرت، برتری خود را در برابر هرگونه تغییر در توازن قدرت حفظ کند. این در حالی است که موفقیت مذاکرات هستهای، با تقویت ایران و نزدیکی آن به کشورهای عربی، این هدف رژیم را به چالش میکشاند. در مقابل، نظریه لیبرالیسم تأکید دارد که همکاریهای منطقهای، مانند آنچه موفقیت مذاکرات میتواند به دنبال داشته باشد، به کاهش تنشها و توسعه پایدار منجر خواهد شد. شکست مذاکرات، منطقه را به سوی سناریوی رئالیستی سوق خواهد داد که در آن رقابتهای تسلیحاتی، بحرانهای امنیتی و وابستگی به قدرتهای خارجی افزایش خواهد یافت .
نتیجهگیری
مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، فرصتی تاریخی برای بازتعریف نظم منطقهای در خاورمیانه است که میتواند به کاهش تنشها، تقویت همکاریهای منطقهای و توسعه پایدار منجر شود. با این حال، رژیم صهیونیستی، بهعنوان یک قدرت منطقهای، با استفاده از ابزارهای جنگ نرم، دیپلماسی اجبار، و اقدامات مخفی، از جمله اتهامات جعلی مبنی بر کشف تأسیسات هستهای جدید، در تلاش است این فرصت را به شکست بکشاند. از منظر نظریههای روابط بینالملل، موفقیت مذاکرات میتواند توازن قدرت را به نفع همکاریهای منطقهای تغییر داده و طرحهای سلطهجویانه اسرائیل را ناکام بگذارد. اما شکست این روند، منطقه را به سوی بحرانهای امنیتی، وابستگی به اسرائیل، و بیثباتی عمیقتر سوق خواهد داد. کشورهای عربی، بهویژه بازیگران کلیدی مانند عربستان و مصر، باید با هوشیاری در برابر توطئههای اسرائیل ایستادگی کرده و از این فرصت تاریخی برای تقویت همکاریهای منطقهای استفاده کنند. آینده خاورمیانه به تصمیمات امروز وابسته است: صلح و همکاری یا تنش و درگیری؟ زمان پاسخ خواهد داد .