خبرگزاری آریا - معلم روستای ابراهیمآباد میامی با ایجاد گرمای محبت در کلاس درسش موجبات دوستی با دانشآموز کمحرف و گوشهگیر را فراهم ساخت.
به گزارش اداره اطلاعرسانی و روابطعمومی آموزش و پرورش استان سمنان، سمیه رحیمی آموزگار پایه دوم دبستان مالک اشتر روستای ابراهیمآباد علیا شهرستان میامی که معلمی را با جان فارغ از افکار نان و بهر بهبود جهان پذیرفته است در تجربهنگاشت خود با عنوان «درخشش امید» از دوستی با دانشآموز کمحرف و گوشهگیر کلاسش نوشت .
وی اظهار داشت: امسال با وجود تمام خستگیها و نابسامانیهای موجود، پایه دوم را انتخاب کردم تا گامی هرچند کوچک در ساختن آیندهای درخشان برای فرزندان ایران بردارم. در میان شور و هیجان دانشآموزانم، متوجه کودکی شدم که ساکت و غرق در دنیای خود بود؛ «الیسا»، دختری که بهظاهر در کنار دیگران بود؛ اما دیواری از سکوت و تنهایی او را احاطه کرده بود .
بنابراین عزمم را جزم کردم که وجودم، دنیای تاریک و سرد الیسا را روشنی و گرما بخشد و جلوهگر مهر و محبت مادر و آغوش امن پدر باشد. با مشاهده دقیق و گفتوگو با اطرافیانش، متوجه شدم الیسا از کمتوجهی، محرومیت عاطفی و خجالتی بودن رنج میبرد. این ویژگیها باعث شده بود نهتنها خودش از جمع فاصله بگیرد؛ بلکه دیگران نیز تمایلی به ارتباط با او نداشته باشند .
تصمیم گرفتم وقت بیشتری با او بگذرانم و مشوق بیقید و شرطش شوم. برایش کتاب داستان میخواندم و پیشرفتهای کوچکش را مورد توجه قرار میدادم و مسئولیتهایی در حد توانش به او میدادم. یک روز هم شعری از کتاب را با او تمرین کردم و با هم قرار گذاشتیم آن را در جمع همکلاسیهایش بخواند تا من هم فیلم کوتاهی بگیرم و برای پدرش بفرستم .
این اتفاق نقطه عطفی بود برای اینکه یخهای تنهایی او آب شد و کمکم به من بهعنوان پناهگاهی امن اعتماد کرد و دیگران نیز به او نزدیک شدند و دوستیهای جدید شکل گرفت و الیسا با اشتیاق در فعالیتهای کلاسی شرکت میکرد و دیگر آن کودک گوشهگیر نبود .
گرمای محبت نهتنها قلب او؛ بلکه فضای کلاس را هم تغییر داد و دانشآموزان با مهربانی بیشتری با هم رفتار میکردند بهگونهای که انگار گرمای محبت و اشتیاق من نسبت به الیسا در قلب تکتک دانشآموزان ورود کرده بود گوییکه ماه، مهمان تکتک لحظات تاریک دنیای کوچک این طفل معصوم شده بود و دیگر خبری از آن دخترک رنجور و منزوی نبود و داوطلبانه و مشتاقانه پیگیر فعالیتهای کلاسی و جمعی بود بهطوریکه تمام مرزهای تنهایی و تاریکی دنیایش به کل رنگ باخته بودند و شوق و ذوق کودکانه قلب پاک و کوچکش را در برگرفته بود و بار دیگر درخشش امید بر چشمهایش و بر تمام آنچه خاطرم را آزرده بود گرما بخشید .
این تغییرات به من نشان داد که معلمی فقط آموزش درس نیست؛ بلکه ساختن اعتماد و امید است. روزیکه چشمان الیسا از شوق برق میزد، فهمیدم رسالتم را درست انجام دادهام و همین تغییرات کوچک، جهان را زیباتر میکند .
به امید روزی که هر کلاس درس، آینهای از مهر و دانایی باشد .